سه شنبه 9 آبان 1391 |
مدتی ست زیاد حــرف میزنم.... !
امّــا....
.
.
.
« حــرفم » را نمی زنم ...!!
نظرات شما عزیزان:
ساعت10:10---10 آبان 1391
گاهی می خوای حرف بزنی اما نمی شه
نه این که نشه می ترسی دیگه مثل گذشته رازدار نداری می بینی دئروز بعد حرفت بدون اینکه بخوای جای دیگه است
می خوای مشاوره بری اما میبینی علاوه بر خالی کردن جیبت حرفایی رو همش تکرار می کنه که می خوای با دندونات خرخرشو بجویی
می مونی تنهای تنها بدون اینکه بتونی حرف بزنی..... اما....
همیشه خدا و کتابش هست تا به نیت مشکلمون بازش کنیمو حرف و نظرشو بخونیم//// سلام بهارجانم.دقیقاباهات موافقم وممنونم از نظزای زیبات گلم.مرسی.
نه این که نشه می ترسی دیگه مثل گذشته رازدار نداری می بینی دئروز بعد حرفت بدون اینکه بخوای جای دیگه است
می خوای مشاوره بری اما میبینی علاوه بر خالی کردن جیبت حرفایی رو همش تکرار می کنه که می خوای با دندونات خرخرشو بجویی
می مونی تنهای تنها بدون اینکه بتونی حرف بزنی..... اما....
همیشه خدا و کتابش هست تا به نیت مشکلمون بازش کنیمو حرف و نظرشو بخونیم//// سلام بهارجانم.دقیقاباهات موافقم وممنونم از نظزای زیبات گلم.مرسی.
نویسنده : ►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
|