افسوس....!
هرصبح آغازی دیگراست،این دنیای من است.برآنم که ازلحظه لحظه آن بهشتی زمینی بیافرینم.
افسوس....!

گفتی که چوخورشیدزنم سوی توپر ........ چون ماه شبی میکشم ازپنجره سر..!

اندوه،که خورشیدشدی،تنگ غروب ......... افسوس،که مهتاب شدی وقت سحر!!



نظرات شما عزیزان:

ساعت22:44---24 مهر 1391
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ! باورم ناید که عاقل گشته ام.
گوییا "او" مرده در من کاین چنین، خسته و خاموشو باطل گشته ام.
هر دم از آیینه می پرسم ملول،چیستم دیگر به چشمت چیستم؟
لیک در آیینه میبینم که وااای، سایه ای هم زانچه بودم نیستم//// سلام بهارجان.بسیارزیبابودومن جدالذت بردم.ممنونم گلم که توجه میکنی.


ساعت19:01---24 مهر 1391
شعر جالبی بود. ممنون سر میزنی و نظر میذاری(به قول خودت انرژی مثبت میدی بهم)//// سلام سلاله جان منم بایدتشکرکنم که وقت میزارین میخونین واینجا جواب میدین.واقعا خوشحال میشم وحالا به قول شما انرژی مثبت میدین.امیدوارم بتونم جبران کنم.مرسی گلم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





:: موضوعات مرتبط: عکس ها، ،
نویسنده : ►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕